وقتی سخن از آسیبهای اجتماعی به میان می آید، اولین و مهمترین مثالهایی که ذهن خطور می کند، مواردی همچون اعتیاد و دیگر بزهکاریهایی است که در تقابل با قوانین مدنی یا اصول اخلاقی قرار می گیرد.
سایت زنان بررسی می کند: در این میان اما شاید کمتر کسی به موضوع ترک تحصیل دانشآموزان به عنوان یک آسیب جدی اجتماعی نظر کند، ولی واقعیت اینست که با توجه به آمار بالای ترک تحصیل کودکان و نوجوانان، باید نگران این پدیده بود. بررسیهای اخیر آماری نشان می دهند که تعداد دانش آموزان دوره ابتدائی که ترک تحصیل کرده یا از تحصیل بازماندهاند ۳۰ درصد افزایش یافته است. این افزایش را برخی به دوسال درگیری با ویروس کرونا و دورآموزی نسبت می دهند که البته به موازات آن، باید نبود زیرساختها و تجهیزات لازم برای تسهیل آموزش غیرحضوری و ارائه آموزش رایگان را نیز (که جزئی از قانون اساسی کشور است) مقصر دانست.
چنین کمبودهائی را نمی توان تنها به مسائل فرهنگی و خانوادگی تقلیل داد و نهادهای رسمی نمی توانند از مسئولیت شانه خالی کنند. تنها برای نمونه میتوان به استان یزد اشاره کرد که وضعیت موجود منجر به مردودی پنج هزار و ترک تحصیل دو هزار دانش آموز شده است. از سوی دیگر، در استان سیستان و بلوچستان نزدیک به ۵۰ درصد از دانش آموزان از تحصیل بازمانده و ترک تحصیل کردهاند، و در استان آذربایجان غربی ترک تحصیل به همراه خشونت، اضطراب، استرس و خودکشی در میان آسیبهای اجتماعی سلامت روانی و جسمی دانش آموزان را به مخاطره انداخته است. متاسفانه این داستانی تکراری برای بسیاری از شهرهای کشور است تا جائی که چند ماه پیش نماینده مجلس، بهروز محبی، آمار ترک تحصیل در برخی از شهرستانهای کشور را ۳۰ تا ۴۰ درصد عنوان کرد.
در حالی که طی دو سال گذشته که حضور فیزیکی دانش آموزان در مدارس به دلیل شیوع بیماری کرونا غیر ممکن شده بود مسئولان آموزش و پرورش کشور تاکید کرده بودند که دورآموزی نباید دلیلی برای بازماندگی دانش آموزان از تحصیل شود، با این حال سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در زمستان گذشته گفته بود که ۳.۵ میلیون دانش آموز به دلیل نداشتن تجهیزات لازم برای دورآموزی، مانند گوشی هوشمند، تبلت و اینترنت ناچار به ترک تحصیل شدهاند.
شیوع ویروس کرونا و دورآموزی را، اما نباید تنها علت ترک تحصیل دانش آموزان دانست، و با اینکه نبود تجهیزات لازم برای آموزش مجازی معضلات تحصیلی را برای دانش آموزان شدت بخشید، چرائی ترک تحصیل در کشور ما پیشینه و ریشههای عمیق تری دارد. آمار مربوط به سال ۹۰ نشان می داد که حدود بیش از ۷.۱ میلیون دانش آموز ایرانی ترک تحصیل کرده بودند، و در سال ۹۳ وزارت آموزش و پرورش وقت از ترک تحصیل ۷۵ هزار دانش آموز خبر داده بود. افزون برآن، آمارهای سال ۹۴ حاکی از عدم ثبت نام بیش از ۱.۴ میلیون دانش آموز بین ۶ تا ۱۸ سال برای ادامه تحصیل و ترک تحصیل بیش از ۱.۱ میلیون دانش آموز در سراسر کشور بود. در سال ۹۸، یکی از مسئولان «موسسه آموزش از راه دور» تعداد افراد کم سواد بین سنین ۱۱ تا ۴۵ را بیش از ۱۳ میلیون نفر اعلام کرده بود که از این تعداد بیش از ۳ میلیون نفر دانش آموزان ترک تحصیلی بودند.
در حقیقت ترک تحصیل دلایل متعددی دارد که از نداشت تجهیزات لازم تا کمبود معلم، به ویژه در رشتههای تخصصیتر، مشکلات سنتی مربوط به عدم اجازه دختران برای شرکت در کلاسهائی که معلمین مرد تدریس می کنند، فقر و نیازهای معیشتی، ازدواج زودهنگام دختران، فقر فرهنگی خانواده در مورد میزان تحصیل فرزندان، و اختلافات خانوادگی را دربر می گیرد. در عین حال، به گفته یک جامعه شناس، بسیاری از دانشآموزان که میبینند بستگانشان برغم داشتن مدارک تحصیلی بالا قادر به یافتن شغلی درخور تحصیلاتشان نیستند، متمایل به ترک تحصیل می شوند.
جامعهشناس علیرضا شریفی علل ترک تحصیل دانش آموزان را سه عامل فردی، خانوادگی و اجتماعی میداند. به باور این جامعهشناس، سوای عوامل فردی که بیشتر در مورد دانش آموزان سنین بالاتر مصداق دارد، عوامل خانوادگی که غالبا ناشی از فرهنگ و سنت است مقولهای قابل بررسی است. تنش و درگیری در خانواده، خشونت و طلاق به خودی خود درمیان آسیبهای اجتماعی هستند، ولی زمانی که کودکان و نوجوانان درگیر چنین مشکلاتی می شوند، خطر ترک تحصیل افزایش می یابد. این عوامل البته شروط لازم است ولی شروط کافی نیست و در کنار اینها، وضعیت فرهنگی و اقتصادی خانواده هم بسیار سرنوشت ساز است. شریفی همچنین با تاکید بر مشکلات اقتصادی تصریح می کند که درخانوادههائی که به خاطر مسائل مالی قادر به تامین هزینههای آموزشی برای فرزندان خود نیستند ترک تحصیل کودکان بیشتر اتفاق می افتد.
در راستای مشکلات فرهنگی و اقتصادی که منجر به ترک تحصیل کودکان و نوجوانان میشود، نقش ساختار نظام آموزشی کشور که به گفته شریفی کاملا بیتوجه به خلاقیت دانش آموزان است را نیز نباید نادیده گرفت. این جامعهشناس می گوید نظام آموزشی جذابیتی برای کودکان و نوجوانان ندارد و محیط شاد و لذت بخشی برای آنها فراهم نمی کند. به همین دلیل دانش آموزانی که از مدرسه دور می شوند احساس خوشایندتری دارند. افزون بر آن، احساس ناخوشایند یاس و ناامیدی حتی در صورت پایان تحصیلات نیز در تلاش برای یافتن شغل و ساختن زندگی، جوانان کشور را دنبال می کند.
به طور کلی از دید بسیاری از کارشناسان و جامعهشناسان، نداشتن امید به آینده موضوعی حیاتی برای نوجوانان و جوانان کشور است که باید مورد توجه مسئولان، به ویژه در عرصه آموزش و پرورش قرار گیرد. دانشآموزانی که انگیزهای برای تحصیل ندارند، با نگاهی به اطراف خود و بیکاری دوستان و بستگان برغم تحصیلات بالا راهی جز ترک تحصیل برای خود نمیبینند و این مولفه تهدیدآمیز به عنوان یکی از بزرگترین آسیبهای اجتماعی ارزش وجودی، اقتصادی و فرهنگی جوانان کشور را به چالش می کشد و اگر برای آن چارهای اندیشیده نشود، کشور را در مسیری دشوار و بحران زا به سوی آینده قرار خواهد داد.