چشمان اشکبار زنانی که شوهران خود را راهی میدان جنگ میکنند و چهره نگران مادرانی که برای نجات جان فرزندان خردسالشان راهی سرنوشتی نامعلوم میشوند تصویری از وضعیت کنونی کشور اوکراین است.
سایت زنان بررسی می کند: در یک سو مردانی قرار دارند که باید همسران و فرزندان خود را رها کرده و عازم جنگ شوند و در سوی دیگر مادران و زنانی که در پناهگاهها و در حین پیمایش مسیرهای طولانی برای ترک وطن، باید مانند سدی محکم مسئول حفظ جان فرزندان و سایر افراد خانواده خود باشند. اما متاسفانه در کشاکش این درگیریها و تلاش برای زیستن، دیگر فرصتی برای نگرانی از پیامدهای روانی و تاثیرات شوم جنگ بر خانوادهها و به ویژه زنان باقی نمیماند.
در طول تاریخ، جنگها و درگیریهای نظامی که منجر به از دست دادن جان بیشماری از انسانها، بیخانمانی و آوارگی شماری دیگر و فروپاشی خانوادهها شده، هیچگاه توجیه منطقی نداشته است و همیشه بدون توجه به تاثیرات منفی آن و به دلایل مختلفی مانند قدرت نمایی، تحریف عقاید، تضعیف روحیه و یا بیاعتبار کردن و کاستن از اقتدار طرف مقابل آغاز شده و به از دست دادن جان انسانها، بیخانمانی، آوارگی، فروپاشی اقتصادی و دهها فاجعه دیگر منجر شدهاست و هنوز می بینیم که در قرن بیست و یکم نیز تفکر جنگ در افکار بشر متمدن همچنان باقی است.
حمله روسیه به اوکراین، که بزرگترین تهاجم یک کشور به کشور دیگری در اروپا پس از جنگ جهانی دوم است، تنها در نخستین روزهای خود منجر به مهاجرت بیش از یک میلیون از ۴۴ میلیون نفر جمعیت آن کشور و از دست رفتن جان دهها کودک شده و در صورت ادامه جنگ تردیدی نیست که این تعداد با روندی افزایشی روبرو خواهد شد و با اینکه همه افراد خانواده تبعات شوم جنگ را تجربه میکنند، مسئولیتهایی که هم از جنبه عاطفی و هم از جنبه اقتصادی برای زنان ایجاد میشود فشارهای روحی و روانی بسیاری را به آنان تحمیل می کند.
نتیجه تحقیقات متعددی که سال گذشته در وبسایت «مدیکال نیوز تودی» به چاپ رسید، حاکی از تاثیرات ناگوار و فاجعهانگیز جنگهای مدرن بر روی زنان و کودکان، در سراسر جهان است. بر اساس این تحقیقات تنها در سال ۲۰۱۷ دستکم ۶۳۰ میلیون زن و کودک در سراسر جهان تحت تاثیر پیامدهای درگیریهای مسلحانه قرار گرفتند و طی دو دهه گذشته بیش از ۱۰ میلیون کودک زیر ۵ سال و بیش از ۷ میلیون نوزاد به دلیل جنگ جان خود را از دست دادهاند. به گفته این محققان، در حال حاضر بیش از نیمی از زنان و کودکان جهان در کشورهایی زندگی میکنند که جنگ و درگیری نظامی را تجربه میکنند و این فاجعهای است که جامعه بینالمللی نباید چشم خود را به روی آن ببندد.
این تحقیقات همچنین شواهد قانع کنندهای از صدمات غیر مستقیم جنگهای مدرن برای خانوادهها و به ویژه زنان ارائه می کند که شامل مشکلات بهداشتی، سوء تغذیه، انواع بیماریهای عفونی، مشکلات روانی و خشونت جنسی علیه زنان است. افزون بر آن، این تحقیقات نشان می دهد که سلاحهای شیمیایی و مواد انفجاری که بدون توجه به رعایت حقوق بشر و غالبا در نزدیکی مناطق مسکونی مکررا استفاده میشوند، تاثیرات شوم دراز مدتی بر سلامت جسمی و روحی افراد خانواده داشته و زنان و کودکان برای فرار از این وضعیت یا ناچار به دربدری و آوارگی شدهاند یا در زیر آوارها جان سپردهاند.
جنگها و درگیریهایی که در سالهای اخیر در دنیا به وقوع پیوسته، شاهد از دست رفتن جان بسیاری از زنان و کودکان بوده است. بر اساس برخی گزارشها، طی درگیریهای سوریه ۲۵ درصد از کسانی که جان خود را از دست دادند زنان بودند، و گزارشی که توسط یونیسف از ده سال جنگ و درگیری در سوریه در سال گذشته منتشر شد، حاکی از آن است که طی در این ده سال، ۱۲ هزار کودک کشته و یا مجروح شدند. همچنین، گزارشی از سازمان ملل نشان میدهد که در شش ماه نخست سال گذشته میلادی ۴۶ درصد از تلفات درگیریهای افغانستان زنان و کودکان بودند.
با آگاهی از همه این مصائب اکنون بار دیگر دنیا شاهد درگیری جدیدی در اروپا است که بدون تردید پیامدهای نامطلوبی از خود برجای خواهد گذاشت و روسیه برغم تحریمهای مالی و بانکی بینالمللی، انذار دبیرکل سازمان ملل، محرومیت از میزبانی فینال بازیهای فوتبال اروپا، ورزشهای دیگر، و همچنین المپیاد شطرنج، و ابراز احساسات منفی اکثریت قریب به اتفاق دنیا همچنان به حمله خود به خاک اوکراین ادامه دادهاست. بسیاری از صاحب نظران بینالمللی بر این باورند که این اقدام روسیه دست آخر به برکناری پوتین از ریاست جمهوری آن کشور منجر خواهد شد و به همین دلیل است که چین برغم نزدیکی اقتصادی و استراتژيک خود با روسیه موضع محتاطانهای در قبال حمله آن کشور به اوکراین اتخاذ کرده است.
موضع حمایتی ما در قبال حمله روسیه به اوکراین، اما ناشی از سالها رویگرداندن از دنیا و وابستگی بیش از حد به معدود کشورهای است که از انزوای ایران بهره گرفتهاند و ما را اسیر وابستگی یکسویه کردهاند. هرچند ما به علت آرمان استقلالطلبی خود از غرب فاصله گرفتیم، ولی این رویکرد عملا علیه خود عمل کرده و باعث شده تا ما به گونهای یک سویه به شرق نزدیک شویم و ناچار باشیم که بلاشرط از سیاستهای کشوری همچون روسیه حمایت کنیم. قطعا نه منافع ملی ما و نه آرمانهای انقلاب ما، در راستای حمایت بی چون چرا از یک کشور و چشم پوشاندن بر فاجعه انسانی متعاقب آن نیست.