طی هفتههای گذشته، در سلسله مقالاتی به بررسی شرایط زندگی و موقعیت زنان در سه کشور همسایه، ترکیه، پاکستان و افغانستان و مقایسه آنها با ایران پرداختیم. اینبار به موقعیت زنان عراقی و شرایط زندگی آنها در کشور عراق میپردازیم و نقش زنان در جامعه دیروز و امروز عراق را از دیدگاههای اجتماعی، اقتصادی، بینالمللی و همچنین سیاسی و مذهبی مورد بررسی قرار میدهیم.
سایت زنان بررسی می کند: در ابتدا، شایستهاست که نگاهی گذرا به تاریخ دوردست این منطقه بیندازیم. کشور عراق امروزی تا اواسط قرن هفتم میلادی، بخشی از سرزمین ایران و تحت امپراطوری ساسانی بود. در زمان خلیفه دوم (عمر بن خطاب)، عراق به منطقهای از قلمرو حکومت اسلامی تبدیل شد. در زمان امامت حضرت علی (ع)، خلیفه چهارم حکومت اسلامی، پایتخت از مدینه به کوفه انتقال یافت. در آن هنگام، شهر کوفه و منطقه بینالنهرین به عنوان مرکز جهان اسلام شناخته میشد.
پس از شهادت امام علی (ع)، خلفای اموی که مرکزشان در شام (دمشق امروزی) قرار داشت، حدود یک قرن عراق را زیر سلطه خود قرار دادند و در این دوران فشارهای زیادی بر اهالی ایران و عراق وارد کردند. مخصوصاً ظلم و ستمی که بر زنان این سرزمینها اعمال میشد بیحد بود. در دهمین روز از ماه محرم سال ۶۱ هجری، حماسه «عاشورا» در کربلای عراق رخ داد و پس از شهادت امام حسین (ع)، توسط یزید بن معاویه، خلیفه دوم اموی، زنان و کودکان به اسارت رفته به شام منتقل و در آنجا زندانی شدند. در حالیکه حضرت زینب (س)، در زندان برای مرگ برادرش سوگواری میکرد، دختر سه ساله امام حسین (ع)، رقیه، در زندان بالاجبار سر بریده پدرش را دید و بههمین خاطر در همان سن کودکی بواسطه این شوک جانش را از دست داد.
پس از امویان و با به خلافت رسیدن عباسیان، پایتخت خلافت اسلامی دگربار از شام به عراق (اینبار به شهر بغداد) منتقل شد. بغداد مهمترین شهر اسلامی شد و به مرکزی برای ترویج علم و دانش و فرهنگ و ادبیات مبدل شد. قله شکوفایی خلافت عباسی در عصر هارون الرشید بود که ایرانیان نفوذ زیادی در حکومتش داشتند. با آغاز درگیریهای میان دو امپراطوری صفوی و عثمانی، این منطقه به محل جنگ و درگیری میان این دو تمدن تبدیل شده بود. تسخیر و تسلیم عراق توسط حکومتهای ایرانی و ترک عثمانی تا پایان جنگ جهانی اول ادامه یافت ولی عراق اغلب جزیی از قلمرو امپراطوری عثمانی بود تا در سال ۱۹۲۱ میلادی، با فروپاشی حکومت عثمانی، عراق استقلال یافت و ملک فیصل اول پادشاه آن شد.
خانم گرترود بل که یک جاسوس نامدار انگلیسی بود برای به سلطنت رساندن ملک فیصل نقش پر رنگی داشت و او حتی نخبگان سنی بسیاری را در پستهای کلیدی و سِمَتهای دولتی جایگزین کرد و به همین سبب عنوان «مادر عراق» را صاحب شد. در سال ۱۹۳۲ میلادی عراق از بریتانیا مستقل شد ولی نفوذ انگلیسیها پابرجا ماند. پس جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۵۸ با کودتای تیمسار «عبدالکریم قاسم» که چپگرا بود، حکومت پادشاهی عراق به پایان رسید و حکومت جمهوری برقرار شد. حدود ده سال بعد، حزب بعث به سرکردگی «حسن البکر» حکومت را به دست گرفت. وی نیز در سال ۱۹۷۹ بواسطه فشار صدام حسین مجبور به استعفا شد و صدام رئیسجمهور عراق شد.
طبیعتاً شرایط زنان در عراق از تحولات جاری در خاورمیانه تبعیت میکند. جنبشهای اسلامی بسیاری در دهه ۱۹۷۰ میلادی در خاورمیانه شکل گرفت. عملکرد این جنبشها معمولا مبنی بر یکی از این دو قطب بود. از یک سو، اسلامگرایان سنی با رهبری جنبش «اخوان المسلمین» در مصر و از سوی دیگر، اسلام سیاسی شیعی که در ایران پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بوجود آمدهبود. جداسازی مردان و زنان در حوزههای عمومی، مسئله حجاب اجباری و اختیاری، محدودیت مشارکت زنان در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و اجرای قوانین اسلامی در مورد حقوق زنان و مسائل خانواده، پیرو این تغییرات سیاسی در خاورمیانه بود. زنان عراق تا پیش از سقوط حکومت صدام حسین، در دورههایی از حقوق و موقعیت نسبتاً خوبی برخوردار بودند اما موقعیتشان بنا به شرایط سیاسی عراق و تعادل نیروهای مختلف در کشور، متغیر بود و به هر حال هنوز نقش مهم و ملموسی در تحولات سیاسی و اجتماعی عراق نداشتند.
با به قدرت رسیدن حزب بعث در سال ۱۹۶۸ میلادی، برنامههای گستردهای برای مشارکت زنان در امور اجتماعی و اقتصادی عراق بوجود آمد. قانون اساسی جدید عراق که در سال ۱۹۷۰ تکمیل شد، تساوی جنسیتها (مرد و زن) را تثبیت کرد، حق انتخاب شدن زنان در همه مقامات سیاسی تضمین شد و سن ازدواج برای دختران ۱۸ سال تعیین شد. همچنین، تحصیل دختران در تمام مقاطع آموزشی کاملاً رایگان شد. در این دهه در عراق تعداد بیشماری از زنان در ادارههای دولتی و بخش خصوصی شروع به کار کردند. در سال ۱۹۷۸ طبق قوانین جدیدی که وضع شد، حق طلاق و حق حضانت فرزندان بهنفع زنان، به شکل قابل ملاحظهای تقویت شد. همچنین، شرایط برای چندهمسری برای مردان شدیداً دشوارتر شد.
شایان ذکر است که در همان دوران، یکی از مشکلات فعالیت زنان در عراق این بود که همه امور زیر نظر حکومت بود و حق ایجاد تشکلهای مستقل و انجام کارهای مدنی که تحت کنترل دولت نبود، تقریباً امکانناپذیر بود. قبل از کودتای سال ۱۹۶۸ و تشکیل حکومت بعث، عراق جامعه مدنی قدرتمندی داشت که گروههای زنان نیز در آن فعال بودند. با به قدرت رسیدن حزب بعث، رفته رفته سازمانهای مستقل از بین رفتند. البته حکومت بعثی امکانات زیادی برای زنان فراهم کرد و سازمانهای بسیاری برای فعالیتهای اجتماعی ایجاد شد اما این سازمانها عمدتاً در کنترل حکومت بودند. در دههی ۱۹۷۰ میلادی، حجاب اسلامی کاملاً آزاد و اختیاری بود، تحصیل تا ردههای بالایی در دانشگاهها برای زنان رایگان بود و در آن زمان، عراق صاحب یکی از برابرترین قوانین مدنی در خاورمیانه بود.
در دوران آغاز جنگ تحمیلی، صدام حسین زنان را تشویق میکرد که در جامعه حضور فعالی داشته باشند و در خارج از خانه کار کنند تا جای خالی مردان که مشغول جنگیدن با ایران بودند، پر شود. در زمانی که عراق پیدرپی در جنگ با ایران شکست میخورد، صدام برای جلب رضایت و حمایت قبایل عراق و جذب نیروی انسانی برای جایگزینی در جبههها، سنتهای قبیلهای و اسلامی را وارد سیاستهای رایج در حکومت کرد و از زنان خواست که مشاغل خود را رها کنند و به خانهها برگردند.
پس از آزادسازی کویت در اوایل سال ۱۹۹۱ میلادی، تحریمهای سنگینی بر عراق تحمیل شد، اثرات این تحریمها شرایط زنان را بیش از پیش وخیمتر کرد. فقر در خانوادههای عراقی به شدت افزایش یافت، دختران از رفتن به مدرسه بازماندند و کمسوادی زنان فراگیر شد. در پی افزایش بیکاری، زنان به شکل گستردهای از کار اخراج میشدند تا مشاغل به مردها واگذار شود. در آن دوران سیاه، آمار تنفروشی، و خشونت علیه زنان هم به شدت افزایش یافت.
پس از سقوط حکومت و گریختن صدام حسین، احزاب و گروههای اسلامی، سعی کردند که شرایط زندگی را برای زنان، دوباره به اشکال سنتی و اسلامی بازگردانند و بههمین خاطر، تبلیغ برای جداکردن زنان و مردان در فضاهای عمومی افزایش یافت. با این حال، گروههای فمینیستی که هرگز در دوران صدام اجازه فعالیت «مستقل» نداشتند، به تدریج شکل گرفتند و شروع به فعالیت کردند. زنان عراقی توانستند برای مشارکت در عرصهی سیاسی از تضمین سهمیه حداقل ۲۵ درصدی برای عضویت زنان در پارلمان بهرهببرند و حضور شش زن به عنوان وزیر و هفت زن به عنوان معاون وزیر در دولت انتقالی عراق، چشمگیر بود.
در حوصله این مقاله نمیگنجید که شرایط زنان عراقی را از دیدگاه «قومیت» یا «مذهب» بنگریم و تفاوتهای شرایط زنان «کُرد» و «عرب» و یا زنان «شیعه» و «سنی» را جداگانه بسنجیم ولی بیشک تفاوتهای قابل ملاحظهای در میان قومیتها و مذاهب در عراق وجود دارد. همچنین در دوران سیاه کنترل بخشهایی از عراق توسط «داعش» جنایات زیادی بر زنان این کشور روا شد که لازم است در یک مقاله جداگانه، در باب آن دوران بنویسیم و در آینده به شما مخاطبان محترم سایت زنان ارائه نماییم.