در روزهای اخیر خبر انتخاب سرمربی جدید تیم ملی والیبال زنان خبرساز شد.
سایت زنان بررسی می کند: در نشستی که به همراهی دکتر فریبا محمدیان نایبرئیس بانوان فدراسیون والیبال به همراه الساندرا کمپدلی سرمربی تیم ملی والیبال زنان ایران در دفتر نایب رئیس کمیته ملی المپیک برگزار شد، سرپرست تیم ملی با تشریح برنامهها و اهداف چشمانداز پیشروی والیبال بانوان را بسیار مثبت و توام با موفقیت در آینده توصیف کرد. شاید آنچه این نشست و اهمیت خبری آن را مهم جلوه میکند مدیریت کلان ورزشی، آرمانپروری و آیندهنگری در عرصه مدیریت بانوان باشد.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، موفقیت جهانی و رسانهای والیبال مردان ایران، سوابق قهرمانیهای متعدد در سطوح و ردههای مختلف جهانی و حامیان مالی، جایگاه ویژهای به والیبال مردان داده است. اگر به گفتههای مصطفی کارخانه، مربی و کارشناس باسابقه والیبال مردان اتکا کنیم، ایشان زیرساختسازی مدیریتی را عامل پایه در رشد والیبال مردان میداند. همچنین در ادامه نقش مدیریتی داورزنی بعد از مدیریت پایه آقای یزدانی خرم را به عنوان عامل ثبات و پرهیز از حاشیه و انتصاب افراد دلسوز در رأس امور مدیریتی میداند. از سخن این کارشناس و دلسوز والیبال کشورمان برمیآید که نگاه زیرساختی در گام نخست و بعد پایدارسازی نظام مدیریتی حاکم در عرصه والیبال را میتوان از عوامل موفقیت این فدراسیون دانست. جذب حامیان یا اسپانسرهای ورزشی در نظام مدیریت بسترساز، رسانهای کردن امر ورزش و ترویج فرهنگ ورزش در سطح اجتماع نیز از عواملی است که در فعالیتهای فدراسیون والیبال و به خصوص والیبال بانوان از اهمیت بسیار مهمی برخوردار است.
فدراسیون والیبال در میان دیگر فدراسیونهای کشور از سابقه نسبتا خوبی برخوردار است. کمتر گزارشی از فساد و یا سوءمدیریت از این فدراسیون در مقایسه با برخی دیگر از فدراسیونها شنیده میشود. تلاشهای این فدراسیون برای توانمندسازی زنان کشور نیز قابل توجه است. در همین مسیر میتوان به سه مولفه مدیریتی دیگر هم توجه کرد: همترازسازی والیبال زنان در سطوح مدیریتی، تأمین امنیت ورزشی بانوان، و جذب حامیان مالی برای والیبال بانوان.
در جایگاه نخست میتوان به همترازسازی والیبال بانوان در سطوح مدیریتی اشاره کرد. حال این همترازسازی به چه معناست؟ اول اینکه این به معنای لزوما برابرسازی یا همتراسازی نیست. منظور در یک کلام این است که با تکیه بر دستاوردهای مدیریتی گذشته در فدراسیون و گنجینه تجارب موجود، زنان در این بستر نقش مدیریتی بیشتری ایفا کنند. با توجه به وجهه جهانی و منطقهای و پیروزیهای متعددی که والیبال مردان بدان دست یافتهاند، چرا نباید بر شانه مدیریت کارامد گذشته بستری همتراز برای بانوان در فدراسیون ایجاد کرد؟ البته باید اذعان کرد این نوع همترازسازی در عرصه فدراسیون والیبال تا اندازهای به اجرا درآمده است و این نوع همکاری و مشارکت مدیریتی و نقش بارزتر آن در سطح مدیریت زنان در انتخاب سرمربی و ساخت و بسترسازیهای دیگری همچون راهاندازی کمپ تمرین اختصاصی بانوان والیبالیست تجلی پیدا کرده است.
تامین امنیت ورزشی مولفه مهم دیگری در توانمندسازی زنان در کشورمان به شمار میآید. این مولفه به نوعی بر شانههای مولفه نخست همترازسازی قرار میگیرد و به نوعی مکمل دارد و نقشی حمایتی برای مولفه اول ایفا میکند. اما چگونه؟ اگر بر نمونه کمپ تمرین اختصاصی تمرکز کنیم فرایند مدیریت همتراز با توجه به نقش عامل زنان درعرصه مدیریت آن، به نوعی نقش مکمل و حمایتی از زنان را در عرصه عمل به وجود آورده است. اینجا گنجینه تجربه و انتقال آن به زنان، تفکر حاکم را به سمت بستری کشانده که محصول آن در عمل از زنان حمایت و صیانت میکند و فرایندی است که آرامش و امنیت ورزشی را برای بانوان کشورمان فراهم مینماید. نمونه کمپ تمرین اختصاصی با ایجاد فضای امن ورزشی ظرفیت جدیدی را به وجود میآورد که خانوادهها فرزندان دختر خود را بیشتر به سمت عرصه ورزش ترغیب کنند، فرصت برای بانوان سایر گروهها نیز برای رشد و شکوفایی در عرصه ورزش فراهم شود و از این ظرفیتها برای توسعه اجتماعی و فرهنگی زنان نیز بهره برده شود. مثال موفق این رویکردها تیم بانوان جوانان زرتشتی یزد به عنوان یکی از تیمهای منتخب در لیگ برتر والیبال و تیم بانوان آرارات است.
در جایگاه آخر و سوم، جذب حامیان مالی برای والیبال بانوان است که نقش مهمی در توانمندسازی فدراسیون دارد. داورزنی نیز تصریح کرده که متاسفانه ورزش زنان در ایران با مشکلات جدی ازجمله نداشتن فرصت در حوزه تبلیغاتی مواجه است. یکی از عوامل کلیدی که حامیان مالی و یا اسپانسرها را ترغیب به سرمایهگذاری و مشارکت میکند نشاندادن ورزش زنان در رسانه ملی است. اسپانسر اگر مخاطب عام نداشته باشد با چه انگیزهای باید در این مسیر سرمایهگذاری کند؟ تماشاگران تلویزیونی و حضور تماشاگران در ورزشگاههاست که به اسپانسر داشتن معنی میدهد. باید مسیر را برای پخش مسابقات زنان و همچنین ورود تماشاگران به ورزشگاهها هموار کرد. اگر موانع فرهنگی بر سر راه ما قرار دارد این وظیفه فدراسیون است که برای رفع آنها با مسئولان رایزنی کند. از همین رو حضور بیشتر زنان در سمتهای مدیریتی فدراسیون لازم به نظر میرسد
سخن آخر اینکه گوش سپردن به اهل فن در حوزه ورزش، تأسی و انتصاب مدیران دلسوز و کارآمد و نگاه مثبت به ظرفیتهای موجود در عرصه ورزش (چه مردان که به دلایل متعدد که در این سخن نمیگنجد پیشروتر بودهاند، و چه زنان که مشتاق پیشرو شدن هستند) کار را برای مدیران زن در حوزههای موازی و همتراز هموارتر می کند و فعالیتهای ورزشی را از نوعی آزمون و خطای احتمالی به دور میدارد. به هر روی، امیدواریم انتصاب یک مربی کارآمد همچون خانم کمپدلی راه را برای توسعه بیشتر و فرصتسازی برای دیگر مربیان زن ایرانی فراهم کند و جایگاه و جلوه ورزش والیبال بانوان را در میان کشورهای منطقه و در عرصه وسیعتر در حوزه جهانی ارتقاء بخشد.