اقدامات اعتراضی گسترده معلمان معترض به اجرا نشدن طرح رتبهبندی و همسانسازی حقوق بازنشستگان در چند ماه اخیر بیشتر و گستردهتر شده تا جائی که در اعتراضات اخیر این تجمعات در بیش از ۲۰۰ ناحیه و شهر گزارش شد.
سایت زنان بررسی می کند: آنهایی که نمیخواهند به مطالبات فرهنگیان رسیدگی شود به این اعتراضات رنگ و بوی سیاسی و امنیتی دادهاند. رنجآور است که ببینیم معلمانی که بیش از ۹۵ درصد آنها زیر خط فقر هستند و ۶۰ درصد آنها زن، باید در کف خیابانها مطالباتشان را فریاد بزنند. در شرایطی که مشکلات معیشتی قشر آسیبپذیر بیشتر و بیشتر می شود، مسئولان یا اعتنایی به مطالبات به حق مردم نمیکنند و یا به این حرکتها برچسبهای ناروا می زنند.
آیا مسئولین ما به مدرسه نرفتهاند؟ آیا همین پست و مقامی که دارند حاصل تحصیل و تجربه و دانشآموزی نیست؟ آیا قدردان معلمهای خود هستند؟ اگر هستند چگونه میتوانند تا این حد نسبت به مطالبات معلمان بیاعتنا باشند، وضعیت نامطلوب معیشتی و تنزل منزلت اجتماعی فرهنگیان را نبینند و برای حل این معضل کاری نکنند. مسئولین بیتفاوت بودند اما برخی ویدئوها در رسانههای اجتماعی نشان دادند که گروههای دانشآموزی بسیاری به حمایت از معلمان خود آمدند. اعتراضها بیشتر در استانهای غربی دیده شد ولی البته در استانهای شرقی و دیگر مناطق کشور هم اعتراضات ادامه داشت. از سوی دیگر برخی رسانهها و بلندگوها به جای بازتاب اخبار مربوط به مطالبات و اعتراضات معلمان و به جای فشار آوردن به مجلس برای پیگیری و اجرایی شدن رتبهبندی، به فراخوان شورای هماهنگی فرهنگیان حمله کردند.
پیام تجمعات اخیر بسیار روشن است: معلم که فرهنگساز و سرنوشتساز این جامعه است، مشکل نان و مسکن دارد. ارائه تعبیری دیگر از این تجمعات آدرس غلط دادن است و در این راستا، تغییر موضوع به بحث لزوم فرهنگسازی و طرح این موضوع که ما در کشورمان فرهنگ اعتراض ندارد، کاملا انحراف بحث است. برخی برای مدیریت اعتراضات اجتماعی دنبال الگویابی در فرهنگ عمومی هستند. ولی مشکل اینجاست که هنوز ما ساختارهای حقوقی و قانون لازم را طرح مطالباتمان نداریم. حاکمیت سعی در مدیریت اعتراضات یا بهتر بگوییم، مدیریت معترضان، دارد و به همین علت است که بحث انحرافی فرهنگسازی مطرح میشود. این در حالیست که در ماجرای تجعات معلمان و فرهنگیان، این خود فرهنگ است که معترض شده است. دولتمردان مطالبات مشخص و قانونی را رها کرده و بی پاسخ گذاشتهاند ولی حاضرند وقت و سرمایه مملکت را صرف مدیریت اعتراضات کنند.
گفتیم ۶۰ درصد معلمان زن هستند. اخیرا وزیر کشور، سردار احمد وحیدی در نشست سراسری مدیران کل امور زنان و خانواده استانداریهای سراسر کشور در دولت سیزدهم گفت «اگر انقلاب بخواهد ضربه ببیند از ناحیه زنان است و اگر موفق هم بشود باز هم از ناحیه بانوان خواهد بود.» آیا این نگاه ابزاری نیست؟ زنان کشور از دید وزیر محترم کشور یا ابزاری در دست دشمن هستند که به گفته ایشان « کارکرد دشمن بر فکر، اندیشه، روان، اخلاق و عملکرد بانوان خیلی مهم است» و یا ابزاری در دست سیاستگذاران نظام که باز هم به گفته ایشان باید یک «شبکه سازی خوب و مطمئن از بانوان هم فکر» تشکیل شود، «سیستم فعال شود» و «منشور بسیار قوی جمهوری اسلامی در خصوص بانوان» متحقق شود! سیدمحمد حسینی، معاون رئیس جمهور در امور مجلس نیز از همین طرز فکر برخوردار است و اخیرا گفته زنان باید در جنگ نرم فرهنگی و رسانهای نقشآفرین باشند!
شاید یادآوری این نکته بد نباشد که با وجود محدودیتهای بودجه انقباضی ۱۴۰۱ به واسطه تحریمهای هستهای که دسترسی کشور به منابع را محدود کرده است، زنان و امور مربوط به آنها در رده کم اهمیتترین ردیفهای بودجه قرار دارند. در همین حال باید نرخ تورم را هم احتساب کرد و با توجه به این امر می توان دید که بودجه اختصاص داده شده به امور زنان بسیار ناچیز است. در همین حال سردار وحیدی به مدیران کل امور زنان و خانواده استانداریهای کشور میگوید برای تحقق منشور جمهوری اسلامی برای زنان، ظرفیتهای وزارت کشور کاملا پشتیبان استانداریها در تحقق این مسیر است.» آیا بهتر نیست این «ظرفیتهای وزارت کشور»، «کاملا پشتیبان» مطالبات موجه زنان و مردان معلم در بیش از ۱۱۰ شهر و استان کشور باشد؟
واقعیت دردناک این است که حاکمیت نمی خواهد وضعیت اسفناک معلمان و سایر اصناف رنجدیده و زحمتکش جامعه را درک نمیکند و یا نمیخواهد ببیند که مشکلات معیشتی مردم تا چه حد عمیق و گسترده است. اما وقت و حوصله و بودجه برای طرح مباحثی چون رعایت قواعد اخلاقی مجاز، مشروعیت و عدم مشروعیت اعتراضات، فرهنگسازی اعتراضات و جریانسازی و تبیین مواضع نظام برای همین اقشاری که نان خشکی هم بر سر سفرهشان نیست داریم. معلمانی که میگویند «هم از فرق میناليم هم از فقر» ولی تا امروز کدام مسئول دولتی و یا حکومتی از قوه مجریه و مقننه گرفته تا ائمه جمعه یا نمایندگان ولیفقیه از خواست به حق معلمان حمایت کرده است و یا دستکم با آنها همدلی نموده است؟ این سکوت از طرف کدام گروه خواهد شکست؟ اگر برخی نگران چگونگی گستردگی فرهنگ اعتراض هستند باید حال نگران اعتراض فرهنگ و فرهنگیان باشند.
اگر اجرایی شدن لایحه رتبهبندی و همسانسازی حقوق معلمان واقعا به خاطر عدم تأمین منابع در بودجه است، آیا بهتر نیست عزمی ملی برای رفع تحریمها و به ثمر رساندن مذاکرات شکل گیرد؟ معلمان میخواهند حداقل حقوقشان تا خط فقر یعنی ۱۲ میلیون تومان افزایش یابد! آیا این فاجعه نیست که مشعلداران دانش و بینش برای خروج از خط فقر باید اینگونه از نظام گدایی کنند؟ اثرات اجتماعی این تبعیضها و فساد برای سالها باقیخواهد ماند. بهتر است مسئولان تا دیرتر نشده کاری بکنند.