هویت ما چیست و ما کیستیم؟ در این مقاله در پی یافتن پاسخی از منظر مباحث علمی به این سوال نیستیم. در عین حال بسیاری از مسائلی که روزانه به صورت ملموس با آن روبرو هستیم ما را به موضوع هویت بازمیگرداند در حالیکه جامعهشناسان همچنان در مورد هویت، قومیت، ایرانی بودن یا اسلامی بودن و یا ایرانی ـ اسلامی بودن، جهانی بودن و امثالهم سخن میگویند ما هر روز با جریانهایی مواجه هستیم که در تلاشند برای ما هویتسازی کنند.
سایت زنان بررسی می کند: فاصله این جریانهای هویتساز با واقعیات جامعه و خواستها و مطالبات مردم بیشتر به بحران هویت منجر شده تا رسیدن به یک هویت مشترک ملی یا دینی. وضعیت زنان و هویت زنانه هم در میان دعوای هویتسازان و هویتطلبان له شده است. از یک سو زنان به واسطه تحولات اجتماعی از جمله برخورداری از تحصیلات عالی قدم در مسیر حضور و مشارکت بیشتر در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برداشتهاند که قاعدتا باید به استقلال بیشتر آنها و بهرهمندی از ظرفیتهای اختیاری آنها بیانجامد اما از طرف دیگر فشارهای برخی از هویتسازان آنها را پس از تکمیل تحصیلات به خانهداری و فرزندآوری تشویق میکند. مطابق با آمار منتشره مرکز آمار ایران، در سال ۹۹ سهم «جمعیت بیکار» فارغالتحصیل آموزش عالی از کل بیکاران ۳۸.۹ درصد بوده است که سهم زنان در این بین با افزایش ۲.۹ درصدی به ۷۰.۴ درصد رسیده است. هر چند عوامل موثر در بیکاری زنان میتواند با عوامل موثر در بیکاری مردان متفاوت باشند اما بدون شک تشویق به خانهنشینی و فرزندآوری و زندگی بر مبنای یک برداشت خاص از هویت دینی در این میان قابل انکار نیست.
گفتیم که نمیخواهیم به «هویت ما چیست» و «ما کیستیم» پاسخ بدهیم اما برای نشان دادن اینکه ببینیم چرا به اعتقاد برخی از کارشناسان ما در یک بحران هویتی به سر میبریم تعریفی از هویت را برای این مقاله میپذیریم که شمول کلیتر دارد. اجازه بدهید بپذیریم که هویت ایرانی هویتی چندشاخه و به اصطلاح چلتکه است که در طول تاریخ و اعصار زمان برای ما باقیمانده و به قول فردوسی
ز ايران و از ترک و از تازيان
نژادی پديد آيد اندر ميان
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود
سخن ها به کردار بازی بود.
از طرف دیگر اگر بپذیریم که در جوامعی که امروزه در حال گذر از سنت به مدرنیته هستند، گاهی متمایز و مغایر با مسائل کشورهای توسعه یافته امروزی که به ثبات رسیدهاند، به لحاظ هویتی دچار مشکلات عدیدهای هستند. این گذار هویتی کنش و واکنش افراد جامعه را دچار مشکلاتی کرده که ممکن است در ساخت اجتماعی واقعیت نیز خلل ایجاد کند و چالشهای هویتی و همچنین سر در گمی هویتی را پدید آورد. یکی از خصوصیات جامعه گذار این است که افراد در این دوره به نوعی نابسامانی هویتی ناشی از عدم جدایی کامل از هویت گذشته و اتصال کامل به هویت جدید دچار می شوند. در صورتی که این سر درگمی در هویت به سر انجامی نرسد نمی توان انتظار کنشهای سودمند از افراد داشت.
اگر ما هویت ملی خود را بر اساس آنچه در دوران پهلوی شاهد بودیم با پیوند به ایران باستان تعریف کنیم، امروز با هویت دینی که در نظام جمهوری اسلامی ترویج میشود به یک سردرگمی هویتی میرسیم. اگر هویت دینی خود را ملاک قرار دهیم، کدام دین را معرف آن هویت قرار خواهیم داد. نمی توان گرایش بسیاری از جوانان به ادیان ایرانی و یا مسیحیت را نادیده گرفت در حالیکه اکثریت جامعه خود را مسلمان میداند. این امر نیز به سردرگمی هویتی منجر شده است. در هر صورت با توجه به اینکه جامعه ما در حال گذار است و حدود صد سال است با مدرنیته دست و پنجه نرم میکند، چگونه میخواهیم سردرگمی هویتی خود را وقتی با جامعه مدرن به خصوص جوامع غربی و یا عربی در تنش و تقابل هستیم مدیریت کنیم؟ آشفته بازار هویت ما آشفته تر هم شده است و در این میان زنان نه تنها از این آشفتگی مستثنی نیستند بلکه بحران افزودهای از تقابل سنت و مدرنیته بر آنان تحمیل شده است. هویت اجتماعی زنان به طور خاص بیش از پیش دچار سردرگمی است.
باید عامل جهانی شدن را نیز به این معادله افزود. به این معنی که نه تنها جامعه ما در گذار از سنت به مدرنیته است بلکه ما با پدیده جهانی شدن هم مواجهیم و چه بخواهیم و نخواهیم هویت اجتماعی و فرهنگی ما متأثر از این تحولات است. بحثهای نظری میان موافقان و مخالفان جهانی شدن بسیار است و وقتی به تأثیرات فرآیند جهانی شدن بر هویت ملی و فرهنگی میرسیم اینجاست که بسیاری از مخالفان جهانیشدن با فرض تقابل اسلام و غرب تسری یک فرهنگ جهانی متجدد را خطری برای ارزشهای سنتی و حتی دینی تلقی کرده، اراده و عزم خود را بر مبارزه با «تجاوز فرهنگی» و هویت سازی دینی معطوف میکنند. از هر جنبهای که به این موضوع بنگریم به نظر میرسد به جز گروههایی که هویت آدمی را دینی تعریف می کنند و به همین دلیل آن را غیر قابل تغییر میدانند، سایر نظر پردازان معتقدند هويت انسانها ثبات ندارد بلكه تابع متغيرهاى محيطی و اجتماعی است و به پيروى از تغيير شكل جوامع، تغيير می كند. علاوه بر اين، عنصر زمان و موقعيتهاى خاص را از عوامل موثر در تغيير هويت انسانها میدانند. از سوی دیگر برخی معتقدند شيوههايی را كه انسانها در زندگانی خود براى مواجهه با بحرانهاى بزرگ به كار می گيرند تعيين می كند كه كدام سطح هويت براى آنان مهمتر است؟ به عنوان مثال، براى كسانی كه از مذهب براى آرامش بخشی خود استفاده می برند، مرحلهی هويت دينی; اگر از حمايت اجتماعی بهره می برند، هويت اجتماعى و اگر فقط بر توانايی و قدرت خود اتكا دارند، هويت فردى بيشترين اهميت را دارد.
آنچه مسلم است جهانیشدن تحولی برگشتناپذیر است و دستکم تأثیرات آن در ابعاد فرهنگی و اجتماعی بر هویت جوامع و افراد در درازمدت قابل انکار نیست. برخی این تأثیرات را در ستیز با سنت میبینند و با آن مبارزه میکنند. در عین حال میتوان این تحول بزرگ در زندگی بشر را به فال نیک گرفت و به جای صرف منابع و انرژی برای مقابله با آن راههایی را پیمود که به بازتعریف هویت در جهانی که مرزهای سنت در آن در نوردیده شده منجر شود. سالها است که درجامعه ما زنان و دختران در پی یافتن هویتی مستقل برای خود هستند که به آنها اجازه دهد اهداف و آرزوهایشان را در محیطی بدون اعمال نظرات ناخواسته و بدون آموزههایی به دور از واقعیات اجتماعی و باورهای سنتی دنبال کنند، باورهایی که میان خواستها و مطالبات زنان و مسیری که ناگزیر به پیمایش آن هستند فاصله انداخته است.
بیژن خواجه نوری، استادیار بخش جامعه شناسی دانشگاه شیراز و لیلا پرنیان، دانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه شیراز در یک مطالعه موردی که در مجله جامعه شناسی کاربردی چاپ شده است جهانی شدن فرهنگی و هویت اجتماعی را بررسی کردهاند که در بخش نتیجه گیری آن آمده است: در دوره معاصر نبردی میان سنت و مدرنیته است. بنابراین، در این میان خانواده و نقشهای افراد در درون آن دستخوش دگرگونیهای اصلی شده است و جوامع در ارتباط میان دو جنس زن و مرد مساواتطلبتر شدهاند. در نتیجه این امر،قدرت زنان رو به افزایش است گذاشتهاست و آنان میکوشند هویت خود را همانند زمینههای نهادین وسیعتری که خود در آنها تحقق مییابد، به طرز بازاندیشانه بسازند. این پژوهش نشان میدهد در راستای جنبشهای حهانی،آگاهی یکسان و یکدستی در بین زنان سراسر جهان ایجاد شده و زنان با نقشهای جدیدی که حق طبیعی آنان تلقی میگردد،آشنا میشوند.
نکته قابل توجه در این پژوهش موردی و مطالعاتی از این دست تأکید بر مولفه مهمی به نام «انتخاب» است. انتخاب مولفه موثری در هویت اجتماعی و در ارتباط با سبک زندگی است. یکی از تأثیرات مدرنیته یا تجدد همراه با جهانی شدن تغییرات ریشهای در سبک زندگی افراد است که در شکلدهی، خودشناسی و بازشناسی افراد موثر بوده و مسئولیت هویت سازی را بر عهده فرد میگذارد. با چنین واقعیتی،بهتر است مسئولانی که دغدغه کار فرهنگی دارند به جای اینکه به تزریق هویتی خاص در جامعه و میان زنان بپردازند یا به قول خودشان برای زنان هویتسازی کنند اجازه بدهند زنان با تکیه بر ظرفیتهای اختیاری خود، هویت فرهنگی و اجتماعی خود را تعریف کنند.