زنان نیمی از جمعیت جهان هستند و دستیابی به جهانی سالم و عادلانه بدون مشارکت زنان ممکن نیست. هزاران بار این جمله را به انواع مختلف و در مناسبتهای متفاوت از زبان بسیاری از مسئولین و کنشگران حوزه زنان شنیدهایم.
سایت زنان بررسی می کند: از سوی دیگر، مدافعان حقوق زنان هم چه مذهبی و چه سکولار مرتب سوال میکنند چرا زنان از حقوق برابر با مردان محروم هستند – حقوق ابتدائی همچون حق تحصیل، بهداشت، مشارکت سیاسی، توسعه اقتصادی و تصمیمگیری در سمتهای عالی؟ در سال ۱۴۰۰ یا در بعد جهانی ۲۰۲۱ هنوز هم کارشناسان معتقدند با وجود پیشرفتهای حاصله، تا رسیدن به این عدالت هنوز راه درازی باقی مانده است. موانع بسیارند اما آیا مذهب و دین مانع توانمندسازی زنان و حرکت به سمت چنین جهانی سالمتر و عادلانهتر هستند؟
بسیاری از کارشناسان و سازمانهای جهانی معتقدند گرایش مردم به مذهب در جهان رو به افزایش است. آنها معتقدند اگر فکر کنیم که مذهب در قرن بیست و یکم جایگاه خود را از دست داده، متعلق به گذشته است و این دوره دوره تعقل است و نه باورهای دینی، بهتر است نگاهی واقعبینانهتر به جهان داشته باشیم که قریب به ۸۵ درصد جمعیت آن به جوامع مذهبی تعلق دارند یا باورهای مذهبی دارند. ترکیب جمعیتی این ۸۵ درصد به نسبت آنهایی که خود را لامذهب و یا سکولار معرفی میکنند، جوانتر است و نرخ زاد و ولد در میان آنها بیشتر. بنابراین جهان در مسیر مذهبیتر شدن حرکت میکند و نه بالعکس. ذکر این نکته لازم است که با وجود روند رو به رشد مذهب در جهان، این روند در کشورها و مناطق جغرافیایی مختلف تفاوتهای فاحشی هم دارد. مثلا ممکن است در یک کشور این روند به شدت منفی باشد اما در برآیند کلی و در مقیاس جهانی مثبت است.
جمعیت جهان ۷ میلیارد و سیصد میلیون نفر است. مسیحیان با ۲ میلیارد و سیصد میلیون نفر حدود ۳۲ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند، مسلمانان با ۱ میلیارد و هشتصد میلیون نفر ۲۴ درصد جمعیت جهانند، هندوها با ۱ میلیارد و یکصد میلیون نفر جمعیت ۱۵ درصد و بودائیها با ۵۰۰ میلیون نفر حدود ۷ درصد جمعیت جهانند. سایر باورهای آئینی و بومی حدود ۴۰۰ میلیون یعنی۶ درصد جمعیت جهان هستند. در مقابل، تنها حدود ۱۶ درصد جمعیت جهان میگویند به هیچ دین و مذهبی اعتقاد ندارند اما در میان آنها هم درصد قابل ملاحظهای به ارزشهای معنوی و روحانی پایبندند.
قصد نگارنده سرشماری پیروان ادیان جهان نیست ولی همین آمار نشان میدهد اکثر مردم جهان گرایشها و اعتقادات مذهبی دارند و نیمی از این جمعیت را زنان تشکیل میدهند. با این حساب، کلیساها، مساجد، معابد و پرستشگاههای جهان مکانهایی هستند که میتوانند در روند تفکر و اقدامات مربوط به توانمندسازی زنان تاثیرگذار و حتی در بسیاری از موارد نقش راهبری داشته باشند.
احترام به شأن انسان و باور به استعداد رشد و شکوفایی بشر در تمام ادیان و مذاهب به عنوان یک اصل مقدس نمود دارد. این نوع نگاه به انسان در اهداف سازمانهایی که در حوزه توسعه و حقوق بشر گام برمیدارند نیز به همین وضوح مورد تأکید است. حوزههای متعددی در مباحث مرتبط با مذهب و جنسیت با هم تلاقی میکنند که اغلب دیدگاههای مذهبی و سکولار را در مقابل یکدیگر قرار میدهد. بسیار از گروههای مذهبی در تلاشاند تا تأثیر این تقابل را بر رویکردهای برنامههای توسعه و توانمندسازی زنان با نگاهی واقعبینانه بنگرند و راهکاری برای یک گفتمان سازنده در مسیر هدف مشترک تعالی و توانمندسازی زنان بردارند.
قصد نگارنده در اینجا ورود به مباحث نظری در خصوص جایگاه زن در یک دین و مذهب خاص و یا بررسی متون و تئوریهای سکولار فمنیستی یا فمنیسم اسلامی هم نیست. تلاش نگارنده بر این است که توجه خواننده را به اقداماتی عملی که در جوامع مذهبی جهان صورت میپذیرد جلب کند. تلاشی که فراتر از مجادله بر سر دیدگاههای فقهی و شرعی، به اصالت انسان و شأن او در ادیان ناظر است. برای نمونه، بسیاری از کارشناسان معتقدند که در جهانبینی دینی دفاع از مظلومان، فقرا، ضعفا و آنهایی که چه از لحاظ جسمانی، اجتماعی و یا اقتصادی در عسر و حرج هستند وظیفه هر فرد مومنی است. بخش عمدهای از جمعیت جهان که در این وضع به سر میبند زناناند و این یک وظیفه وجدانی و اخلاقی هر فرد مومن است که در مسیر رهایی زنان از این اسارت تاریخی گام بردارد.
بر خلاف برخی تصورها که دین و مذهب را عامل بازدارندهای برای رشد و توانمندسازی زنان تلقی میکند، جوامع دینی میتوانند تأثیر به سزایی در مسیر توانمندسازی زنان بردارند. آمار فوق حتی از نظر جمعیت زیاد جوامع دینی شاهدی بر این مدعاست. به علاوه جوامع دینی در جهان به تعبیری ۶ میلیارد کنشگر بالقوهاند که میتوانند جهانی سالمتر و عادلانهتر برای بشر و زنان را متحقق سازند.
در چین، زنان مسلمان اویغور در اردوگاههای نگهداری مسلمانان مورد تجاوز سیستماتیک قرار دارند. در مصر قوانین خانواده از جمله ازدواج، طلاق، و حق ضعانت علیه زنان و اقلیتهای مذهبی تبعیض آمیز است که این امر زنان اقلیت مذهبی را مورد تبعیض مضاعف قرار میدهد. در فرانسه قوانین ضد حجاب زنان مسلمان را مورد تبعیض قرار میدهد. این موارد باید توجه ما را به یک مسئله مهم دیگر جلب کند و آن اصل آزادی عقیده و تأثیر محدودیتها بر عدالت جنیستی است. باید ذکر کرد که آزادی عقیده و آزادی ابراز عقیده این موضوع را تابعی از فرهنگ پذیرفته شده هر جامعه میکند که اینها باعث پیچیدهتر شدن وضعیت زنان شده است. عامل فرهنگ هم غیر قابل انکار است. موارد بسیاری از تبعیض و ظلم علیه زنان در جهان حتی با وجود اصلاح قوانین مذهبی و یا مدنی به واسطه فرهنگ غالب ضد زن بر این بخش از جامعه مستولی شده است. در هر صورت باید چشمها را شست و جور دیگر دید تا جوامع دینی و مذهبی بستری مناسبتر برای رشد و تعالی زنان آنچنان که در فلسفه وجودی ادیان و مذاهب به شأن انسان توجه شده فراهم کنند.
در جهان اسلام زنانی بوده و هستند که به سطوح عالی حکومتی رسیدند. باید دید این مسیر را چگونه طی کردند. لاله شوکت رهبر حزب لیبرال آذربایجان، بینظیر بوتو نخست وزیر پاکستان، تانسو چیللر نخست وزیر ترکیه، کاکوشا جشاری عضو مجلس کوزوو، شیخ حسینه نخست وزیر بنگلادش و مگاواتی سوکارنوپوتری رئیس جمهور اندونزی نمونههایی از حضور زنان در سیاست کشورهای اسلامی هستند.
زنان کشور ما از دولت سیزدهم و پس از ۴۲ سال از آغاز نظام جمهوری اسلامی ایران، سهم حداقلی ۳۰ درصدی از دولت سیزدهم مطالبه میکنند. این سهم در صورت دسترسی ممکن است اهمیتی نمادین و سمبلیک داشته باشد اما جریان و گفتمانی که باید در سطح کشور و به خصوص مراکز دینی شکل بگیرد تحول در نوع خوانش ما از دین و بازسازی ساختار تبعیضآمیز و مردسالارانه دینی و فرهنگی است تا راه برای تعالی و توانمندسازی زنان هموارتر شود. کمی به حرف یک دیگر گوش کنیم.